مشاهیر و مفاخر و هنرمندان بروجرد ۱
استاد مـهرداد اوستا ( متولد بروجرد )
شاعر و نویسنده ی بزرګ قرن معاصر
استاد مـهرداد اوستا
........................................................................................
ژان پل سارتر از استاد مـهرداد اوستا بـه عنوان یکی از متفکران
برجسته مشرق زمـین ناماست.
* * * * * *
استاد دکتر عبدالحسین زرین کوب کـه خود از شاگردان بدیع الزمان فرزوانفر
است درون مورد استاد اوستا چنین مـی گوید:
«اعتدال بین لفظ معنا، نمایشگاه عقاب های چشم به راه در حوزه هنری فارس برپا می شود حماسه جنگ در برف بر بوم نقاشی جاودانه شد انتخاب دقیق درون بین الفاظ و تعبیرات و مخصوصا سعی درون پیدا
مضامـین تازه، شعر او را رنگی مـی بخشد کـه در بسیـاری از گویندگان نسل جوان، مانند آن را
نمـی توان یـافت»
* * * * * *
شادروان منوچهر آتشی درباره اوستا چنین مـی گوید:
«اوستا شاعری هست که سال هاست شعر مـی سراید ، آن
هم نـه با تفنن، زیرا او درون حاشیـه شعر، زندگی مـی کند. نمایشگاه عقاب های چشم به راه در حوزه هنری فارس برپا می شود حماسه جنگ در برف بر بوم نقاشی جاودانه شد شعر
او یـادآور شعر خاقانی است، با این تفاوت کـه شعر اوستا،
استخوان دارتر و امروزی تر است»
یک هنرمند حتما فرزند زمان خود باشد و اگر خود نیـازمندیهای زیـادی از نظر مالی ندارد، حتما آنقدر روحیـهی حساس و تأثیرپذیری داشته باشد کـه دردها و نیـازمندیهای اکثریت مردم را درک کند و آینـهی گویـای رنج و شادی مردم زمان خود باشد. استاد مـهرداد اوستا بروجردی
اوستا بعد از پیروزی انقلاب مدتی وزیر فرهنگ و آموزش عالی بود و زمانی هم ریـاست دانشگاه
تهران را برعهده داشت؛ ولی شغل اصلی او تدریس بود آن هم بیشتر درون رشته فلسفه، فلسفه
تاریخ و فلسفه هنر، تاریخ اجتماعی هنر، زیبایی شناسی و تاریخ موسیقی.
بگو که تا کیستی ؟
با من بگو که تا کیستی ؟ مـهری ؟ بگو ! ماهی ؟ بگو !
خوابی ؟ خیـالی ؟ چیستی ؟ اشکی ؟ بگو ! آهی ؟ بگو !
راندم چو از مـهرت سخن ، گفتی بسوز و دم مزن
دیگر بگو از جان من ، جانا چه مـی خواهی ؟ بگو !
گیرم نمـی گیری دگر ، ز آشفتة عشقت خب
بر حال من گاهی نگر ، با من سخن گاهی بگو !
ای گل پی هر حسن مرو ، درون خلوت هر مرو
گویی کـه دانم ، بعد مرو ، گر آگه از راهی بگو !
غمخوار دل ای مـه نیی ، از درد من آگه نیی
وللّه نیی ، باللّه نیی ، از دردم آگاهی بگو !
بر خلوت دل سر زده ، یک ره درآ ساغر زده
آخر نگویی سر زده ، از من چه کوتاهی ؟ بگو !
من عاشق تنـهایی ام ، سرگشتة شیدایی ام
دیوانة رسوایی ام ، تو هر چه مـی خواهی بگو !
استاد مـهرداد اوستا
* * * *
زار مـی گریم و از گریـه دلم وا نشود
زانکه خاموش بـه آب، آتشی سودا نشود
از برم رفت عزیزی کـه دل غمزده ام
دور از آن چهره رخشنده شکیبا نشود
تا شقایق نزند سر ز گل تربت من
محو از لوح دلم داغ اوستا نشود
آن صفای سره آن شعر مجسم کـه چنو
دردپرورده و دل سوخته پیدا نشود
نقشبندانِ هنر، نادره کارند ولی
نقش هر کلک چنین نغز و فریبا نشود
او نمرده هست از آن رو کـه نمـی مـیرد
عشق نقش او محو ز آیینـه دل ها نشود
یـاد او را چو گهر درون صدف جان داریم
گر شد از دیده و لیکن ز دل ما نشود
منوچهر آتشی درباره اوستا
زندگینامـه :
زنده یـاد استاد مـهرداد اوستا ( محمدرضا رحمانی ) شاعر و نویسندة بزرگ قرن معاصر بـه سال 1308 درون خانواده ای اصیل و اهل شعر و هنر درون شـهر زیبای بروجرد دیده بـه جهان گشود. نمایشگاه عقاب های چشم به راه در حوزه هنری فارس برپا می شود حماسه جنگ در برف بر بوم نقاشی جاودانه شد پدرِ مادرش « حاج دوخا محمد » متخلص بـــه « رعنا » شاعری خوش قریحه و توانا و نیز شخصیتی مبارز و آزادیخواه بود.انی کـه دیوان « عارف قزوینی » را مطالعه نموده اند ، با غزل معروف ایشان کـه مورد استقبال « عارف » واقع گردیده ، با مطلع :
دوش از زلف سیـه یـار گره وا مـی کرد
رنگ انگشت خود از خون دل ما مـی کرد
آشنا هستند.سخاوتمندی حاتم گونـه ای با استاد اوستا متولد شده بود ، که تا جایی کـه در سن 3 سالگی با بخشیدن لباس تن خود بـه یکی از کودکان عریـان همسن و سال خویش ، تحیّر همگان را برانگیخته بود. درون 10 سالگی با سرودن شعر – آنـهم موزون و مقفّی – مورد تشویق یکی از آموزگارانش قرار گرفت. گویی خود نیز از همان دوران کودکی بـه استعداد شگرف خویش واقف بود ، زیرا درون 12 سالگی شـهر بروجرد را به منظور خود کوچک پنداشته و راه تهران را پیش گرفت و تا پایـان عمر پربار خویش درون این شـهر اقامت گزید. او بعد از سپری دورة دبیرستان ، ضمن تدریس درون دبیرستانـهای این شـهر ، تحصیلات آکادمـیک خود را که تا اخذ مدرک فوق لیسانس درون رشتة فلسفه ادامـه داد ، و از محضر استادان نامــداری همچون « محمد علی ناصح » و « وَرتا » درون شعر ، کیوان سمـیعی درون رفع اشکال های ادبی ، مـیرزا مـهدی آشتیـانی و شاه آبادی درون فلسفة شرق ، سباستین مونة فرانسوی درون فلسفة غرب ، مـهدی قوام زاده درون خطابه و فن سخنوری ، ابوالحسن روشندل درون مکاتب سیـاسی و جهان بینی ؛ بهره های فراوان برد. و به لحاظ اندوخته های ذهنی و دانش بسیـارش درون زمـینة ادبیـات ، هنر و علوم انسانی ، درون سن 25 سالگی ، بـه عنوان جوانترین استاد دانشگاه تهران درون این دانشگاه بـه تدریس پرداخت و با تصحیح « دیوان سلمان ساوجی »در آن تاریخ ، تحسین صاحبنظران را بـه خود جلب نمود. سیطرة بیش از حد وی بـه صرف و نحو عربی درون دوران دانشجویی درون دانشکدة معقول و منقول – الهیـات و معارف اسلامـی امروز - ، ایشان را بـه « رضا نحوی »معروف نمود. استعداد خارق العاده و حافظة نیرومند و نیز ، پشتکار و مطالعة شبانـه روزی سبب گردید که تا در مدت کوتاهی بر ادبیـات فارسی و عرب و نیز علوم انسانی تسلط کامل پیدا کند و همچنین ادبیـات جهان را بـه خوبی بشناسد. و به عنوان یکی از سخنرانان دائمـی برنامة « مرزهای دانش » رادیو – کـه در آن زمان وزین ترین برنامة رادیویی بود – درون کنار استادان نامداری همچون « دکتر محیط طباطبایی » و «دکتر ضیـاء الدین سجادی » باشد.
وی با انتشار نخستین مجموعة اشعار خود با نام « از کاروان رفته » - کـه گنجینـه ای ارزشمند از شعر فاخر فارسی هست – مورد تحسین صاحبنظران و منتقدین بزرگ آن روزگار قرار گرفت ، و با خلق آثاری با عناوین « پالیزبان » و « از امروز که تا هرگز » ، آنچنان قدرتی درون زمـینة نویسندگی از خود بـه منصة ظهور گذارد کـه منتقدان ادبی ، قدرت نویسندگی وی را درون حد « رمبو » و « بودلر » دو شاعر و نویسندة بلند آوازة فرانسوی ارزیـابی نمودند.
« دکتر عبدالحسین زرین کوب » درون نقد کتاب « پالیزبان » ، چنین قضاوت نمود :
« ... بـه هر حال اثر تازة مـهرداد اوستا ، درون عین آنکه از حیث لفظ ، رنگ ادب کلاسیک فارسی را دارد و از حیث مضمون ، غالباً نفوذ رمانتیک اروپایی را عرضه مـی دارد ، درون ادب ما تازگی دارد و به هیچ وجه چیزی معمولی ، مبتذل و سطحی نیست و از ورای آن ذوق و قریحه ای سرشار و قوی تجلی دارد. »
« دکتر زرین کوب »در مقدمة نقد « پالیزبان » بـه کتاب « از کاروان رفته » نیز ، اشارة مختصری دارد :
« ... اوستا ، درون شعر با آنکه از شیوة استادان کهن – و غالباً قصیده سرایـان خراسانی و عراقی – پیروی مـی کند ؛ معانی تازه ، دیده های تازه و افکار تازه دارد. اعتدال بین لفظ و معنی ، انتخاب دقیق درون بین الفاظ و تعبیرات ، و مخصوصاً سعی درون پیدا مضامـین تازه ، شعر او را رنگی مـی بخشد کـه در بسیـاری از گویندگان نسل جوان ، مانند آن را نمـی توان یـافت. »
« استاد مشفق کاشانی » ، درون خاطرات خود از « انجمن ادبی ایران » ، درون سالهای 35 و 36 – یعنی دورانی کـه استاد اوستا بیش از 27 سال نداشت – چنین مـی گوید :
« استاد ناصح کـه در نقد شعر از برجسته ترین استادان این فن بود. وقتی او ( استاد اوستا ) شعر مـی خواند ، دیدگان تیزبین خود را بر هم مـی نـهاد و در حالتی از جذبه و شور و شوق فرو مـی رفت و همانند سایر اعضای انجمن ، سراپا گوش مـی شد. تواضع و فروتنی و نجابت خانوادگی و حضور ذهن وقّاد اوستا ، و گه گاه اظهارنظرهایش دربارة آثار شاعران انجمن نشین شگفتی آور و حیرت انگیز بود.
« استاد خلیل الله خلیلی » شاعر بزرگ و قصیده سرای افغانی ، 45 سال پیش از این ، درون زمـینة توانمندی هنری اوستا اینگونـه اظهارنظر کرده هست :
« خدای را شکر کـه در این روزگار ، جوانی را مـی بینم کـه در استواری و عمق ، « خاقانی » و « ناصرخسرو» و در شیوایی ، « فرخی سیستانی » را تداعی مـی کند ، بی آنکه مقلّد آنان باشد. شعر او آئینة زمانی هست که درون آن زندگی مـی کند ، با همة زیبائیـها و زشتیـهایش ، با همة دردها و رنجهایش ، شعر او همانند چشمـه ساری هست که از کوهستانی بلند چون آبشاری خروشان مـی غرد و در دشتهای اندیشـه سرازیر مـی شود ، و جویبارها مـی آفریند ، و هماهنگ با رودهای عاطفه و احساس ، سرانجام بـه دریـای خروشان و توفان خیز ، امّا پر گوهر تبدیل مـی شود.
شاعر معاصر «م.آزرم » نیز درون مقدمة « حماسة آرش » استاد اوستا چنین مـی گوید :
« مـهرداد اوستا ، شاعر بلند آوازة معاصر و مسندنشین بلامنازع چکامـه های نوآیین دری را احتیـاجی بـه معرفی نیست ، کارنامة سخنوری اش بهترین گواه شایستگی عنوان فوق به منظور اوست. »
و درون پایـان این مقدمـه مـی افزاید :
« کوتاه سخن دربارة این منظومـه اینکه ، بی آنکه بخواهیم ارزش کار مأجور حضرترائی ، شاعر خوش قریحة این روزگار را ، درون نوع خودش ندیده بگیریم – بعد از « شاهنامة فردوسی » و « گرشاسب نامة اسدی » - درون بین شاهنامـه ها و کارنامـه هایی کـه به زبان فارسی سپرده شده هست ، با توجه بـه نکات یـاد شده ، منظومـه ای بـه این زیبایی سراغ نداریم. »
همچنین ، دکتر علی شریعتی ، توانمندی مـهرداد اوستا را ستوده و چنین بـه قضاوت مـی نشیند :
« ببینید مـهرداد اوستا شاعر استاد زمانـه درون این بیت بی آنکه حرف و سخن تازه ای بگوید ، تنـها بـه کمک موسیقی شعر که تا چه حد جذابیت و زیبایی خلق کرده هست :
وفا نکردی و کردم ، خطا ندیدی و دیدم
شکستی و نشکستم ، بریدی و نب
استاد مـهرداد اوستا ، درون همان دوران جوانی ، از طرف بزرگان ادب و هنر این مرز و بوم ملقب بـه «ملک الشعرای ثانی » ، « بدیل خاقانی » ، « افضل خاقانی » ، « بزرگترین قصیده سرای معاصر » ، « استاد مسلم قصیده » و ... گردید و با آنکه شایستگی احراز چنین القابی را داشت هرگز دچار خودپسندی نشد ، و هر روز کـه گذشت افتاده تر شد.
صاحبنظران و منتقدین بزرگ ، مـهرداد اوستا را بـه عنوان متفکری گرانمایـه ، نویسنده ای صاحب سبک ، پژوهشگری توانا ، اسطوره شناس و زیبایی شناس و سرانجام ، شاعری توانمند و در ردة نخست شعرای فارسی معرفی نموده اند. علامـه محمدرضا حکیمـی بر این باور هست که درون طول هزار و صد سال تاریخ ادبیـات فارسی ، ناصر خسرو ، مسعود سعد سلمان و مـهرداد اوستا درون قلة قصیده ایستاده اند.
بنا بـه اعتقاد منتقدین برجسته ای همچون یوسفعلی مـیرشکاک و حسین آهی ، ایشان درون زدودگی کلام و جلای سخن ، درون تمام طول تاریخ ادبیـات پارسی شاعری بی نظیر بوده و تنـها شاعری ست کـه به لحاظ فصاحت و بلاغت کلام ، حتی یک مصراع درجة دوم و نیز ، مضمون تکراری نــدارد. بـه قول مـیرشکاک ، او یگانـه شاعری ست کـه مانند عقاب همواره درون اوج باقی ماند. بـه اعتقاد همـین منتقدین ، استاد اوستا با آنکه بیشتر بـه قصیده سرایی تمایل داشت ، اما مثنوی های « مرگ ببر » و نیز ، « رؤیـای مسیح » و مجموعة دو بیتی پیوسته« حماسة آرش » ، ترکیب بند « جمال یزدان » و مسمط « حماسة آسیـا » درون ردیف شاهکارهای انگشت شمار ادب فارسی جای دارد و برخی برآنند کـه غزلهای اوستا با غزلهای بزرگترین غزلسرایـان معاصر پهلو مـی زند.
اصولاً سرودن شعر یـا بهتر گفته شود هنر شاعری ، مانند هر هنر دیگری ذوق و استعداد ویژة خود را طلب مـی نماید ، کـه این شرط ، اصطلاحاً « شرط لازم » به منظور آغاز کار است. اما اگر شاعری بخواهد بـه قلة شعر دست یـابد ، مـی حتما همة آثار قدما و معاصرین را مورد مطالعة عمـیق قرار دهد و این کار با توجه بـه مشکلات عدیدة زندگی امروزی یک شاعر درون کشور ما ، کاری بسیـار دشوار و توانفرساست. و استاد اوستا با تلاشی بی همانند بـه این هدف سترگ کـه همان « شرط کافی » درون هنر شاعری ست ، دست یـافته بود.
ایشان بنیـانگذار تدریس درسهایی همچون روش تحقیق درون زیبایی شناسی ، اسطوره شناسی و اصول و فلسفة ادیـان و مذاهب درون دانشگاههای کشور بود. « استاد حمـید سبزواری » درون رحلت استاد اوستا مـی گوید :
« استاد اوستا ، بی تردید درخشانترین چهرة ادبیـات ایران درون چند قرن اخیر است. »
« استاد محمود شاهرخی » نیز درون همان مناسبت چنین اظهار نظر مـی کند :
« استاد گرانمایـه اوستا ، یکی از نوادر روزگار ما بود. فرهنگ اصیل و ادب کهن این مرز و بوم درون وجود این بزرگمرد متجلی و متظاهر بود. شعر او مثل آب زلال و قصیده اش مانند غزل است. او با بهره گیری از قالبهای کهن و ترکیبات و مضامـین نو ، آثاری بدیع و ماندگار عرضه کرده است. »
استاد اوستا درون قصیده سرائی طرحی نو درون انداخت و در « سبک خراسانی » تحولی ایجاد نمود ؛ او زبان زمخت و خشن قصیده را بـه زبان لطیف و نرم غزل مبدل نمود و این بدعت بزرگ ، او را «صاحب سبک » نمود. استاد اوستا ، بعد از مجموعه شعر « از کاروان رفته » و همچنین «حماسة آرش » ؛ درون سال 52 بـه انتشار مجموعة دیگری از اشعار خود تحت عنوان « خانگی ترس محتسب خورده » مبادرت نمود. از آنجایی کـه وجه غالب نام آوری استاد اوستا، « شاعری » است. درون اینجا بـــــه بخشی از نقد شاعر نامدار معاصر منوچهر آتشی ، درون مورد این مجموعه مـی پردازیم :
« از یکایک شعرهای همـین دفتر هست که ما مـی توانیم بـه حدود کمال یـافتگی شعر اوستا برسیم ، و آنرا بـه داوری بگیریم. شعر اوستا با همة امتناعش از درگیری و اختلاط با ابعاد فکری و افقهای تازة شعری – هم از نظر قالب و تکنیک و هم از جهت محتوا و تنفسگاه – جوهردار ، زنده ، متحرک و ریشـه دار هست و رو بـه آینده . درون مـیان شاعران کهن گرائی کـه تعلقات نو سرائی دارند ، زبده ترین و کم نظیر است. ویژگی شعرهای اوستا ، حتی درون قصیده ها و غزلها ، شور حماسی و تپندگی احساسی ، نـه حماسه ای کـه به کمک وزنـهای ضربی و ریتمـهای تند و به اصطلاح حرفهای گُنده بـه وجود آید ، بلکه حماسه ای از طریق بلند پروازی اندیشـه ، اوجگیری تخیل شاعرانـه و تلفیق عاطفی این دو ، واقعیت پیدا مـی کند ، کلمات بیشتر بـه خاطر بار حسّی و تصویرهای زنده هست که پر طنین و شکوهمند درون شعر مـی نشیند. از جنبه های حماسی کـه بگذریم ، قالب گریزی شعر اوستا از خصوصیـات جالب دیگری هست که آن را درون شعر کمتر شاعری مـی توان سراغ گرفت. قصیده ها ، گاه آغازی سخت قصیده وار دارند و به همـین شیوه ادامـه مـی یـابند ، بـه علاوة بکارت مضمون و نحوة تلفیق عناصر شعری – استعارات و تشبیـهات و سایر اصول و آرایـه های کلام :
مرا شامگه سنبل او نماید
به گردون چو آن زلف جادو نماید
چمن درون نشیب افق ، بال طوطی
دمن رنگ پرّ پرستو نماید
مـه نو بـه خون شفق درون نشسته
زکوه دماوند ابرو نماید
تا آخر کـه مـی گوید:
به خاور فرا راه صبح فروزان
سپیده ، ز جیب افق رو نماید
ولی گاهی آن آغاز قصیده وار ، درون مـیانـه بـه تغزل تغییر سیرت و سیما مـی دهد و از کیفیـات عاطفی و شور و حال شیفتگی سرشار مـی گردد :
هاله بندد چون شباهنگام ای دلبند من
تندباد ناله درون آه جگر پیوند من
از نـهیب خیل اندیشـه همـه شب پرورد
آرزوی خواب درون سر ، بخت ناخرسند من
و اندکی بعد مـی خوانیم :
مـی غوطه درون آب گوهر خود ، همچو لعل
تشنة خون من آمد جان پا درون بند من
اشک نی ، این شعلة آه ست بر دامان شب
مـی زند مژگان خواب افشان غم پیوند من
کاروان درون کاروان زی پهنة دل ره سپر
یـاد شب پیمای او که تا صبح شکر خند من
که غزلهای پرشور «خاقانی » را بـه یـاد مـی آورد و با تحرکی بیشتر و تصویرهائی حسی تر و امروزی تر. »
استاد اوستا را عمدتاً بـه عنوان شاعری مبارز و مسلمان مـی شناسند. درون جای جای آثار منتشر شده این استاد – از نظم گرفته که تا نثر – تعلقات اسلامـی و انزجار وی را نسبت بـه هر چه ظلم و بیداد هست مـی توان یـافت. درون کتاب « خانگی ترس محتسب خورده »
با اشعاری از قبیل ترکیب بند « جمال یزدان » درون مدح حضرت علی « ع » و قصیدة « آفرین محمد » کـه مدیح حضرت محمد مصطفی « ص » هست برمـی خوریم. استاد اوستا بـه سال 1343 قصیده ای با این مطلع:
پورا بیـار کلک نواخوان را
آن وهم پوی نادره افشان را
و درون یکی از مسمط های خود با نام « حماسة رزم » خطاب بـه مبارزترین ویتنامـی مـی گوید :
این پیر و اهریمن بیداد گستر
این دشمن آزادگی ، این بندة زر
در عرصة خاک تو ، خاکش باد بر سر
در پهنة رزم تو ، کامش باد ناکام
ای سرزمـین قهرمان خیز ، ای ویتنام
***************************
خواهم دمار از روزگار او برآری
این دیو را که تا خاک خواری بر سر آری
تا خوک زخمـی را بـه زانو درون نیـاری
یکره نگیرد خواب درون چشم تو آرام
... ................................................
در قسمتهایی از این شعر چنین مـی گوید :
ای سرزمـین چشم هر سو برگشاده
افسوس ، افسوس
در پنجة مـهمان ناخوانده فتاده
کابوس ، کابوس
هر سو بیـابان ، هر گوشـه هامون
همچون سپیده ، دامن کشیده ، درون لجّة خون
ای کوهساران ز هر سو
فریـاد سر بر دامن گردون کشیده
در انتظار هر چه فرزند
در اشتیـاق هر کـه پیوند
ای اشک هر سو ریخته از چشم افسوس
ای پنجه کرده هر دمـی با هر چه کابوس
ای خانة متروک غمگین
آه ای فلسطین ، ای فلسطین ، ای فلسطین
بدرود ، بدرود
ای ارض موعود
والتین و الزیتون و اللیل
و طور سینین
بشکوه ، بشکوه ، ای مرز فلسطین
ای خورده نیرنگ از هر زمان بیش
نومـید از یـار بداندیش
یـار منافق
از کینـه سرمست
یک دست درون دست تو و با دست دیگر
با دشمن خونخوارة تو ، دست درون دست
لیکن چنان کوه
عزم تو محکم
حزم تو ستوار ، رایت مصمم
نومـید ؟ هرگز
فرزند نستوه صلاح الدین و نومـید ؟ !
اینت شگفتی !
بدرود ، پدرام
خواهم ترا درون سایة نصرمن الله
زآمویـه که تا گنگ
تیغت چو تیغ صاعقه رخشنده درون چنگ
پیروز درون جنگ
بر کامة دوست ، بر رغم دشمن
ستوار و سنگین
بشکوه ، ای پور فلسطین
و درون مسمط دیگری با عنوان « حماسة آسیـا » ضمن حمله بـه آمریکا ، انگلیس و شوروی سابق ، مفاخر و برتریـهای تمدن آسیـا را بـه رخ غربیـان مـی کشد. درون بخشـهایی از این مسمط 84 بیتی مـی گوید :
آسیـا ، ای باختر را فتنـه درون خاور شکسته
صلح را رایت گشوده ، جنگ را لشکر شکسته
فتنـه را ، کشتی درین دریـای پهناور شکسته
مرگ را خفتان گسسته ، پی بریده ، پر شکسته
زین بـه توفان بادبان بگشودة لنگر شکسته
نوبتی سُکان بریده ، نوبتی محور شکسته
*****************************************
آنچنان کز عطسة پاک سحر خورشید سرزد
آفتاب مکّی از رفعت سر از جیب سحر زد
راست چون گردون بـه هستی رایت فتح و ظفر زد
نوبت پیغمبری از خاوران که تا باختر زد
ز آیت قرآن بـه حکمت سکه بر شمس و قمر زد
فرّة اسلام پیروز آمدی و کافر شکسته
*****************************
دیو روس از غول آمریکا طریق این باره جوید
هم ز عفریت بریتانی ره این مکاره جوید
مصلحت را ، ریشی از شغالی چاره جوید
این ز شیر آسیـا درون دشتها آواره جوید
رخنـه با نرم آهنی خواهد بـه سنگ خاره جوید
چاره جوی رنجبر بین ، پشت برزیگر شکسته
..................................................................................
گفتنی هست که این مسمط درون همان تاریخ انتشارش تکثیر گردیده و نـه تنـها درون بین دانشجویـان ایرانی مقیم آمریکا توزیع شده ، بلکه بعد از ترجمـه ، بین سایر دانشجویـان آسیـایی مقیم آن کشور پخش گردیده است.
همة این اشعار درون کتاب « خانگی ترس محتسب خورده » درون سال 52 بـه چاپ رسیده اند.
و درون کتاب مجموعه نثر انتقادی « تیرانا » ی وی به منظور نمونـه چنین مـی خوانیم :
« بدانجا سفر کنیم کـه تجمل بـه سادگی ، آداب دانی بـه راستی ، جاه بـه فداکاری و زر بـه آزادگی جای مـی پردازد ... رسیدن بـه فرازی برتر از هر مقام ، یعنی نـهایت حکمت و اخلاق کـه همان ارزشـهای بزرگ و نیکیـهای برتر هست ، چیزی کـه نام دیگرش را « مصطفا » ( ص ) سعادت نـهاد ، ... همان زینـهار کامـی و پیوندی کـه دل یک روستایی را با خداوند هست ، همای آرامش ، کـه باور دارد دانـه را از دل خاک تیر فرمان خداوند مـی رویـاند و کنش و واکنش طبیعت، وابسته بـه فرمان الاهی ست ... نـه جهان ماشینی . ایمانی کـه همة کارهای شگرف حیـات و آفرینش را ، وابستة فرمان خداوند مـهربان مـی داند ، او کـه همدم دل تنـهایی مردم فقیر هست ... ایمانی بی نیـاز از هر پاداشی ، بیرون از بیم هر پارهی ، و با یـادآوری اینکه « مصطفا » ( ص ) ترا گفت : نمایشگاه عقاب های چشم به راه در حوزه هنری فارس برپا می شود حماسه جنگ در برف بر بوم نقاشی جاودانه شد هر گاه گام درون این نـهایت بگذاری و همة وجود را با وجود الاهی باور کنی ، بندگی بـه فرمانبرداری و دستگیری جای مـی پردازد... قلة شکوهمند دماوند درون چشم انداز تو بسی دلپذیر هست و از دریچة خیـال با شکوه ، لیکن هر گاه رسیدن بـه ستیغ بلند البرز را ، مـیان بربندی ، بـه هر اندازه کـه به دامنة آن نزدیکتر آیی ، ستیغ سرافراز دماوند از چشم انداز تو دورتر مـی شود ، و تو هر چه خدای را نزدیک آیی بزرگترت جلوه گر آید و دور ، دور ؛ چندان کـه هر چه هست درون دامان هستی اوست ... »
باز درون همـین کتاب مـی خوانیم :
« تیرانا ، بدین دو یـادگار ارجمند چه وفادار ماند ؟ زاهدان خلوت گزین یـا صوفیـان مسندنشین ؟ هیچیک ! بل آن بزرگمردان کـه رهایی بشر را مـیان بربستند و آزادگی را صلای رسالت درون دادند ، چرا کـه ، « مصطفا » ( ص ) خاتم همة پیـامبران بود ، و روی سخنش – نـه بـه یک قوم چون موسی « ع » و نـه با یک گروه رهبان کلیسائی چون عیسی « ع » - با همة بشریت بود ، از هر گروه و از هر نژاد ، با هر آیین و کیش . اینجاست کـه چون انصاف را بـه داوری بنشینی ، بدین سخن راه خواهی برد ، کـه « محمد » ( ص ) را بـه جز درون مرحلة ابدیت ، درون کدامـین مراحل توانی جای داد ، و از مـیان همة بزرگمردان عالم چهی را توانی یـافتن کـه چونان او ، عدالت را درون سلامت تن ، عواطف انسانی ، و در اعتلای روان و فضایل معنوی برقرار کرده باشد ؟ او کـه در هنگامة نبرد ، سرداری بود کـه به پشتیبانی او بیم از دلها رخت بـــــر مـی بست و شجاعت پای درون مـیدان مـی نـهاد و بر صد تن سپاهی نیرویی هزار مـی بخشید. و به هنگامة مـهر ، دلی داشت گرمتر از خورشید بهاری ، چرا کـه ، از دلیری و عشق ، زیبایی و خرد ، هوشیـاری و عاطفت ، عدالت و بخشندگی بـه یک اندازه برخوردار بود ، و هر یک را درون والاترین مرحلة کمال . »
و اینک سه غزل دیگر از استاد اوستا :
......................................................................................
فروغ امـید
وفا نکردی و کردم ، خطا ندیدی و دیدم
شکستی و نشکستم ، بریدی و نب
ز دستبرد زمانـه ، خلاف عهد مودت
کشیدم آنچه کشیدم ، شنیدم آنچه شنیدم
کی ام ؟ شکوفة اشکی کـه در هوای تو هر شب
ز چشم ناله شکفتم بـه روی شکوه دویدم
مرا نصیب غم آمد بـه شادی همـه عالم
چرا کـه از همـه عالم ، محبت تو گزیدم
چو شمع خنده نکردی مگر بـه شام سیـاهم
چو بخت جلوه نکردی مگر ز موی سپیدم
به جز وفا و عنایت نماند از همـه عالم
ندامتی کـه نبردم ملامتی کـه ندیدم
نبودم از تو گریزی چنین کـه بار غم دل
ز دست شکوه گرفتم بـه دوش ناله کشیدم
جانی ام بـه سمند شتاب مـی شد و ، از پی
چو گرد درون قدم او دویدم و نرسیدم
به روی بخت ز دیده ز چهر عمر بـه گردون
گهی چو اشک نشستم ، گهی چو رنگ پ
وفا نکردی و کردم ، بـه سر نبردی و ، بردم
ثبات عهد مرا دیدی ای فروغ امـیدم
.................................................................................
دامان رنگین اردیبهشت
نـه من از غزالان صحرایی ام
نـه از خیل مرغان دریـایی ام
نـه شرقی ، نـه غربی کـه از گوهری
دگر ، زیر این چرخ مـینایی ام
چه پرسی ز من ، کز کجایی ، کجا ؟
تو از هر کجایی من آنجایی ام
در آئینة چشم من ، روی خویش
ببین که تا چه مایـه تماشایی ام
در این آینـه نیک اگر بنگری
فرومانی از فرّ زیبایی ام
درین پهنـه بنگر کران که تا کران
که سرگشته چون با صحرایی ام
کران که تا کران از ازل که تا ابد
ببین پهنة درد و تنـهایی ام
به دامان رنگین اردیبهش
چو باد صبا عرصه پیمایی ام
منـه برانگشت یعنی خموش
که دیوانة عشق و رسوایی ام
..................................................................
از درد سخن گفتن
باز آی کـه چون برگ خزانم رخ زردی ست
با یـاد تو دمساز دل من دم سردی ست
گر رو بـه تو آورده ام از روی نیـازی ست
ور دردسری مـی دهمت از سر دردی ست
از راهروان سفر عشق درین دشت
گلگونـه سرشکی ست اگر راهنوردی ست
در عرصة اندیشة من با کـه توان گفت
سرگشته چه فریـادی و خونین چه نبردی ست
غمخوار بـه جز درد و ، وفادار بـه جز درد
جز درد کـه دانست کـه این مرد چه مردی ست
از درد سخن گفتن و ، از درد شنیدن
با مردم بی درد ندانی کـه چه دردی ست
چون جام شفق موج زند خون بـه دل من
با اینـهمـه دور از تو مرا چهرة زردی ست
زین لالة بشکفتة درون دامن صحرا
هر لاله نشان قدم راه نوردی ست
یـا خون شـهیدی ست کـه جوشد زدل خاک
هر جا کـه در آغوش صبا غنچة دردی ست
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
نثر استاد مـهرداد اوستا کـه به « نثر اوستایی » معروف بوده و در کتابهای پالیزبان ، از امروز که تا هرگز ، تیرانا و کتاب زیر چاپ منطق کلمات تجلی یـافته ، درون واقع نثر فاخر فارسی را بـه زیباترین و دلنشین ترین وجوه ممکن بـه نمایش گذاشته هست ؛ نثری کـه به قول برخی از صاحبنظران نثر منظوم یـا شعرین مـی باشد. استاد درون کتاب « تیرانا » این گونـه بـه قدرت نویسندگی غیر قابل انکار و منحصر بـه فرد خویش اشاره مـی نماید : « بساان کـه به عمری همـه عمر ، مردمان را بـه نیرنگ الفاظ و افسون کلمات فریفته اند و من اگر چنان مـی خواستم ، بی هیچ تردید بدان مایـه استیلایم کـه در این افسونگری ست ؛ از هر دیگری چیره دست تر مـی بودم و نخواستم. چرا کـه ، مرا آن مایـه شکیبایی نبود که تا سرزنش آزادی خود را بردبار توانم بود. و چون ، فریب خوردن را خوش نداشتم ، از فریب هماره بر خویشتن هراسان بوده ام. »
در جای دیگری از همـین کتاب مـی خوانیم :
« تیرانا ، از این روی کـه وجدان من گنجینة وجدان همة بشریت هست از دیرباز که تا اکنون ، و از باستانی ترین داستانـهای دور که تا به حال ، ناگزیر با دلی بـه فراخنای ابدیت ، داغدار ، بهرة من از تقدیر همـین بوده هست که بـه جای همة بشریت رنج برم ، چرا کـه ، من تنـها فرزند خورشید بوده ام و از پدر آنچه مرا بـه مـیراث ماند ، همة حرارت و نور خیره کننده ای ست کـه بر خاطرات وجدان من مـی تابد. »
و باز مـی خوانیم :
« اگر چه سخنان من چه درون ترکیب هندی الفاظ و چه درون تألیف موسیقی کلمات ، دارای شکوه و جلالی فاخر هستند؛ مرصع بـه زیباترین هنرها و بدایع . ولیکن بـه ظاهر همان کلماتند ؛ کـه مردمـی با آن سخن مـی گویند و زبان مادریِ ملتی ست با تبار والا ، با این همـه مـی توان گفت کـه من درون همـین زبان ، همـین پارسی دری ، با زبانی دیگر سخن مـی گویم کـه از آن هیچ بـه جز من نخواهد بود ؛ نـه همـین از نظر گاه شیوه ای بدین مایـه شیوا ، کـه از نظر مفهوم و احساس ! احساسی کـه تنـها از آنِ من هست و نـه هیچ. چرا کـه ، هر کلمـه از هر عبارت سخن من ، ترکیبی ست از خـــون ، احساس و روح من. سیـاله های روحی کـه با خون من ، خویشاوند و یکی هم پیوند از آنِ من اند. آشنایـانی با هر دیگری بیگانـه ، و من مصاحبی دیگر از به منظور خویش بـه جز این کلمات نمـی شناسم. چرا کـه ، هر کلمـه ای از کلمات من ، آمـیزه ای ست از ماده و روح ، اندیشـه و معیـار ... از به منظور سنجش هر ارزشی از همة ارزشـهای حماسی ، اخلاقی و انسانی.
زیرا هر کلمـه ای پارهای ست از منش ، وجدان و هر چه را کـه من بدان مفهومـی از مفاهیم خویش را مـی بینم ؛ خواه مادی ، خواه الاهی و خواه فراتر از همـه : انسانیت و سرشت من . »
استاد مـهرداد اوستا سالهای سال درون دانشکده های هنرهای زیبا ، دراماتیک و ادبیـات دانشگاه تهران ، و همچنین دانشگاه ملی سابق و مدارس عالی ترجمـه ، پارس و هنرهای تزئینی سابق ، مجتمع عالی هنر ، دانشکدة تربیت مدرس ، بـه تدریس دروسی نظیر ادبیـات فارسی ، ادبیـات عرب ، ادبیـات تطبیقی ، فلسفه ، زیبایی شناسی ، اسطوره شناسی ، روش تحقیق درون اصول و فلسفة ادیـان و مذاهب ، تاریخ هنر ، تاریخ اجتماعی هنر ، نقد هنر درون شرق و غرب، مکاتب فلسفی شرق و غرب ، تاریخ موسیقی و ... پرداخت. استاد اوستا بنیـانگذار و رییس شورای شعر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامـی بود و در 17 اردیبهشت ماه سال 70 هنگامـی کـه تنـها 61 سال و یک فصل از عمر پربار خویش را سپری کرده بو ، درون شورای شعر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامـی و به هنگام تصحیح شعر شاعر جوانی ، بر اثر حملة قلبی دارفانی را وداع گفت. روانش شاد و یـادش جاودان باد.
سالشمار زندگی استاد اوستا :
20 بهمن 1308
تولّد درون شـهرستان بروجرد.
مـهر 1315
ورود بـه دبستان.
خرداد 1321
پایـان دورة دبستان.
تابستان 1321
ورود بـه یکی از دبیرستانـهای شبانة تهران.
1327
اخذ دیپلم ادبی.
1327
استخدام درون وزارت آموزش و پرورش بـه عنوان مسؤول سامان بـه کتابخانـه های موجود این وزارتخانـه و تأسیس کتابخانـه هایی درون شـهرستانـها ، اصلاح متون و مقالات و کتب ادبی این وزارتخانـه ، تدریس درون چند دبیرستان.
مـهر 1327
ورود بـه دانشکدة معقول و منقول دانشگاه تهران.
1330
اخذ لیسانس درون رشتة معقول و منقول و سپس ادامة تحصیل و اخذ مدرک فوق لیسانس درون رشتة فلسفه از دانشگاه تهران.
شـهریور 1332
دستگیر و زندانی شدن بـه مدّت 7 ماه بـه جرم طرفداری از دکتر محمد مصدق و سخنرانیـهای انقلابی درون جریـان کودتای 28 مرداد.
1332
تصحیح « دیوان سلمان ساوجی » و چاپ آن ( انتشارات زوّار ).
1333
ازدواج اول کـه سه با نامـهای فریبا ، شـهرزاد و فروغ حاصل آن هستند.
1333
انتشار رساله ای درون فلسفه ، منطق ، روان شناسی و اخلاق ( انتشارات زوّار ).
1333
تدریس درون دانشگاه تهران
1334
انتشار کتاب فلسفی عقل و اشراق ( انتشارات زوّار ) .
1335
انتشار رسائل خیـام ( نوروزنامـه – رسالة وجود ) با مقدمـه و تحقیق درون زندگی ابوالفتح عمربن ابراهیم خیـام ( انتشارات زوّار ).
1339-1335
آشنایی با سباستین مونـه ، فیلسوف و شرق شناس فرانسوی و تحصیل تکمـیلی فلسفه ، نزد ایشان – استاد اوستا درون مقابل ، عرفانِ مشرق زمـین و آثار عرفای بزرگ اسلامـی از جمله مولوی و عطّار را بـه مونـه درس مـی دادند.
شـهریور 1339
انتشار اوّلین مجموعه شعر با نام « از کاروان رفته » توسط انجمن ادبی حافظ (انتشارات زوّار). انتشار این کتاب با تحسین اساتیدی چون دکتر عبدالحسین زرین کوب روبه رو شد. انتشار کتاب « پالیزبان » کـه مجموعه ای از چند قطعه ادبی و داستان کوتاه است.
خرداد 1344
انتشار منظومة بلند « حماسه آرش » ( انتشارات توس – مشـهد ) .
مـهر ماه 1345
انتشار « از امروز که تا هرگز » کـه مجموعه ای از چند داستان کوتاه هست ( انتشارات ابن سینا ) . ازدواج دوم ، حاصل این ازدواج ، پسری بـه نام « نستوه » هست که فوق دکترای کامپیوتر بوده و در کانادا استاد دانشگاه مـی باشد.
تابستان 1346
اولین سفر بـه اروپا به منظور مدّت یک ماه بـه کشورهای فرانسه ، انگلیس و ایتالیـا.
1348
انتشار کتاب « اشرنوشت » کـه گزیده ای از شاهکارهای ادبی جهان هست ( انجمن فرهنگی و فلسفی پورسینا ) .
دی ماه 1348
انتشار کتاب « روش تحقیق درون دستور زبان فارسی و شیوة نگارش » ( انتشارات عطایی ).
1349
سفر دوّم بـه اروپا به منظور مدّت یک ماه بـه فرانسه و سوییس و آغاز دوستی و ارتباط با ژان پل سارتر. این ارتباط ، چندین سال ادامـه داشته است.
تیر ماه 1351
انتشار مجموعه شعر « خانگی ترس محتسب خورده » ( انتشار زوّار ) و توقیف این کتاب درون همان سال .
خرداد 1352
انتشار کتاب انتقادی « تیرانا » ( انتشارات زوّار ) و توقیف این کتاب درون همان ســـــال . ممنوع القلم شدن به منظور مدّت یک سال بـه سبب طرح پاره ای از مسائل از جمله ذکر نام حضرت امام خمـینی ( ره ) درون این کتاب .
تابستان 1356
سفر یکماهه بـه فرانسه و سوئیس و دیدار با سید محمد علی جمالزاده درون ژنو .
شـهریور 1359
اقامت یکماهه درون فرانسه و ایراد چندین سخنرانی درون دانشگاهها و مراکز فرهنگی این کشور.
1360
انتشار مجموعه شعر « امام حماسه ای دیگر » ( انتشارات حوزة هنری ) .
زمستان سال 1362
سفر یکماهه بـه فرانسه ، جهت معالجة عارضه قلبی و بازگردانیدن چند کتاب ارزشمند خطی بـه کشور کـه در سالهای انقلاب بـه فرانسه منتقل شده است.
زمستان 1367
سفر بـه پاکستان و ایراد چندین سخنرانی درباره شخصیّت حافظ و آثار او.
1369
سفر بـه پاکستان و سخنرانی درون مراسم بزرگداشت استاد خلیل الله خلیلی ، قصیده سرای بزرگ افغانی.
1370-1369
آخرین سالهای تدریس درون دانشگاه ، تدریس تاریخ موسیقی درون دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران.
سه شنبه 17 اردیبهشت
1370 ، ساعت 13
وفات درون شورای شعر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامـی ، تالار وحدت.
18 اردیبهشت 1370
پیکر زنده یـاد استاد اوستا بـه روی دوش جمع زیـادی از اساتید و مــردم ادب دوست و علاقه مندان ایشان تشییع شد و در مقبره مشاهیر فرهنگ ، ادب و هنر ایران درون کنار اساتید : مجتبی مـینوی و مشایخ فی بـه خاک سپرده شد.
فهرست آثار استاد اوستا :
آثار استاد مـهرداد اوستا را حتما در پنج بخش برشمرد :
1- تحقیق.
2- تألیف.
3- مقاله.
4- شعر.
5- نثر ادبی ( نثر شعرین ).
..............................................................................................................
اینک آثار استاد بـه ترتیب الفبایی یـاد مـی شود :
1- از امروز که تا هرگز ( نثر داستانی ) ، تهران ، ابن سینا ، 1345.
2- از کاروان رفته( شعر ) ، تهران ، زوار ، 1339.
3- اشرنوشت (قطعه های ادبی ، ترجمـه ، شعر ) ، تهران ، انجمن فرهنگی و فلسفی پورسینا ، بی تا.
4- امام ، حماسه ای دیگر ، تهران ، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامـی ، 1368.
5- پالیزبان ( نثر) ، تهران ، انجمن ادبی حافظ ، 1342.
6- تحلیل فلسفی و علمـی پیرامون اسطوره های ملل.
7- تحلیل فلسفی و علمـی پیرامون اصول ادیـان.
8- تصحیح دو رساله از خیـام ( نوروزنامـه – رساله وجود ) ، تهران ، زوار
9- تصحیح و تحقیق دیوان سلمان ساوجی ، تهران ، زوار
10- تصحیح و تحقیق کلیّات شیخ سعدی.
11- تیرانا ( نثر انتقادی ) ، تهران ، زوّار ، 1352.
12- حماسه آرش (شعر ) ، مشـهد ، توس ، 1344.
13- راما ( شعر )تهران ، رجاء ، 1370.
14- رساله ای درون منطق ، فلسفه ، روانشناسی و اخلاق.
15- روش تحقیق درون تاریخ هنر.
16- روش تحقیق درون تحوّلات فکری و فلسفی درون اروپا و آسیـا.
17- روش تحقیق درون دستور زبان و شیوه نگارش فارسی ، تهران ، عطائی ، 1348.
18- مـهر و آتش – انتشارات سوره مـهر
19- دیباچه ای بر زیبایی شناسی و انسان – انتشارات سورة مـهر
20- منطق کلمات – انتشارات سورة مـهر
21- سیر مکاتب هنری درون ایران.
22- خانگی ترس محتسب خورده ( شعر ) ، تهران ، زوار ، 1351.
23- عقل و اشراق.
24- لحن شناسی (پیرامون آثار و افکار بزرگان سخن ایران ) .
25- مجموعه مقالات.
26- مقدّمـه ای بر دیوان حافظ.
27- مکاتب فلسفی درون آسیـا.
28- مکاتب فلسفی درون اروپا.
29- مکاتب هنری درون اروپا.
30- مکاتب هنری درون شرق.
31- منطق حماسی مـهابهارات.
32- منطق کلام حافظ.
33- منطق کلام فردوسی.
34- نقد و بررسی آثار سنائی.
آثار منتشر نشده:
1- روش تحقیق درون شناخت زیبایی.
2- سیمای سنایی و گزیدة آثار او.
3- روش تحقیق درون بیـان فلسفی اسطوره ها.
4- روش تحقیق درون بیـان دین و اخلاق.
5- روش تحقیق درون تاریخ فلسفه.
6- روش تحقیق درون تاریخ هنر.
7- تعریف و توجیـه انسان.
8- عدالت ، حکومت ، جامعه.
9- لحن شناسی درون شعر پارسی.
10- نامـه ها.
11- کارنامـه شعر معاصر پارسی.
12- کارنامة نثر معاصر
منابع :
1- « دیوان عارف قزوینی » تصحیح و گردآوری حائری
2- « گلهای جاویدان » بـه اهتمام جواهری وجدی
3- ماهنامة « راهنمای کتاب » شماره های7 و 8 ، شـهریور و مـهر 42
4- همان ماهنامـه
5- ماهنامة « کیـهان فرهنگی » شمارة 3 – سال نـهم – خرداد 72
6- همان ماهنامـه
7- مجموعة دو بیتی پیوستة « حماسة آرش» سازمان انتشارات توس – خرداد 44
8- همان کتاب
9- « نقد هنر » دکتر محمد مندور ، ترجمة دکتر علی شریعتی
10- « کیـهان هوائی » ویژة ادب و هنر – خرداد 70
11- « روزنامة اطلاعات » شمارة19322 – اردیبهشت 70
12- « روزنامة کیـهان » شمارة14187 – اردیبهشت 70
13- هفته نامة « تماشا » سال چهارم – شمارة 163 – خرداد 53
14- مجموعه شعر « خانگی ترس محتسب خورده » انتشارات زوار – سال 52
15- « تیرانا » انتشارات زوار – سال 52
16-دورنمایی از شـهرستان بروجرد ،صفحه ۴۷۱
17- سخنوران نامـی معاصر ایران جلد اول 416 - 421
18- تذکره ی شعرای معاصر ایران (ب) صفحه 45- 28
19- سخنوران بروجرد ،صفحه ۴۴
20- فرهنگ سخنوران جلداول ،صفحه11
* نوشته شده توسط احمد معطری *
جمعی از نام آوران دیـار بروجرد
[مشاهیر و مفاخر بروجرد 1 نمایشگاه عقاب های چشم به راه در حوزه هنری فارس برپا می شود حماسه جنگ در برف بر بوم نقاشی جاودانه شد]